- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
یکّه بود و بیحریف، این شد که لشگر باب شد لشگری را کشت، جنگ نابرابر باب شد تیغ بر کف با نقابی از دل لشگر گذشت در عرب، تشبیه ابروها به خنجر باب شد هیبتش را چون موذن داخل محراب دید ابــتــدای هـر اذان الله اکـبــر بـاب شـد شیعیان توحـیدشان را در ولایت یافـتند در نماز این شد که بعد از حمد، کوثر باب شد اصلا از وقتی که فهمیدیم کوثر با علیست ختم قـرآن بین ما از جزء آخر باب شد گـفـت پـیـغـمـبـر اَنَـا عـلـمٌ عـلـیٌ بابـهـا در مدینه ناگهان سوزاندن در باب شد! هرچه را شد باب کردند، آخرش اما چه شد؟ آخرش حـیدر امیـرالمـؤمنین ارباب شد
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
از پیـمـبر یا خـدا دربـارۀ حـیدر بپرس یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس گل بهخوبی میشناسد باغبان خویش را وصف ساقی نجف را از خود کوثر بپرس معنی مرد خـدا را نیـمهشب از نخـلها معنی شیر خدا را روز از لشکر بپرس هـیچ دیـواری نـمیشد مـانـع راه عـلـی از شکاف کعبه و دروازۀ خـیبر بپرس در دل تاریخ آوای "سلونی" زنده است مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس نه! فرار از جنگ هرگز در مرام شیر نیست قصه را از بدر یا احزاب یا خیبر بپرس گاه برتر میشود یک نوکر از صد پادشاه این تناقض علتی دارد که از قنبر بپرس بین شعله با علی یا در گلستان بیعلی؟ شوق آتش را از ابراهیم پیغـمبر بپرس جمع خواهد شد پیمبر با علی در یک بدن؟ ما نمیفهمیم این را از علیاکبر بپرس
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
هرآنکس حُبِّ حیدر را تمنا میکند هر دم دلش را جایگاه عشق مولا میکند هر دم کسی کز اشتیاقِ دل نظر بر دُرّ میاندازد ثواب روُیت روی علی را میکند هر دم نجف عاشقترینها را به سوی خویش میخواند نجفرفته، هوای کوی مولا میکند هر دم عـلیٌ حُـبّـهُ جُـنَّـه، قَـسـیمُ الـنّـار والجَّـنَـه ولایش جنّت و دوزخ مُجزّا میکند هر دم رسول الله، افلاک است تحت منظرش اما خدا را در جمال «او» تماشا میکند هر دم مگر میشد به یک شب در چهل منزل یکی باشد علی هست آنکه حل این معمّا میکند هر دم شگـفتی آفـرین باشد، ولی المؤمنین باشد خداوند تـعـالی را هـویـدا میکند هر دم به ایوانش اگر رفتی، مباشی کمتر از خورشید که خورشید ارتزاق نور از اینجا میکند هر دم تمام آفـریـنـش چـشم بر دست علی دارد ولی مولا نظر بر دستِ زهرا میکند هر دم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
نـمیرسد به کـفِ پـایت آسـمـان حـتی اگر که قـد بـکـشد روی نـردبان حتی نمیشود نفسی از تو را به شعر کشید اگـر خـدا بـدهـد عـمـرِ جـاودان حـتی بهـشـتِ خـاکی دنـیایِ سـایـهسارت را نـمیدهـیـم به جَـنّـات آن جـهـان حتی کجاست خانۀ عرشت؟ که در شب معراج کسی نداشت از آن لامکان نشان حتی تو ناشـناسِ زمـینی؛ نمیشـنـاسـیـمـت اگـر که بـاز کـند آسـمـان دهـان حـتی فقط تویی که شـبیه تویی؛ نظیر تو را کسی ندیـده در آئـیـنهات؛ در آن حتی عـدالـتی که تو دادی به تـارک تـاریخ نـدیـده کس بـدلش را به داسـتان حتی شکسته است نمکدان به سفرۀ زخمت به دستِ هر که گرفتهست از تو نان حتی مـنـاره چـاهِ عــذابِ مــؤذنـش بـشــود اگر بدون تو گـفـتهست یک اذان حتی جـماعـتی که مسلـمانِ دینِ غیر تـوأند جـهـنم است سـزای ثـوابشـان حـتـی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
بر روی دوشت کیسه کیسه کهکشان بود منظومههایی مملو از خرما و نان بود سهم کبوترهاست خوشه خوشه پروین عـمری زمینِ زیرِ کـشـتت آسمان بود در کـوچـۀ بیانـتـهـای حُـسـن خـلـقـت بـاید به دنـبـال بـهـشـتـی جـاودان بـود در فکر مردم با چه حالی صبح کردی؟ «حی علی خیرالعـمل» وقت اذان بود از شمع بیتالمال پرسیدم به من گفت: سهم خودت از آن فقـط زخم زبان بود فصلالخطاب هر قضاوت بود حکمت فصلالخطاب غـزوهها شمشیرتان بود شمشیر تو روی سخن با دشمنان داشت لبخـنـدت امـا دسـتـگـیـر دوسـتـان بود لبخـنـد، اشک شـوق ایـتـام است، لـبخـند هر روز و شب بر سفرۀ تو میهمان بود لبخـند را خـانهنـشـین کـردند و با اخـم گـفـتـند با مـردم نـبـایـد مـهـربـان بـود هرچـند انـسـانـیـت از مـا رو گـرفـتـه اما به قـدر وسـع انـسـان میتـوان بود
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
تو را تا دیـدهام محـو جـمال کـبریا دیدم تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا به هنگام قنوت برگها، در «ربّنا» دیدم تو در هفت آسمان سیر و سفر میکردی امّا من تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم «تو را دیدم که میچرخید گرد خانهات کعبه خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم» تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر تو را مـولـود کـعـبه، قـبلهٔ اهل ولا دیدم تو را فرمان بر «یا ایها المدثر» از اول تو را «السابقون السابقون» از ابتدا دیدم تو را پابند پیمان الست از مطلـع هستی تو را عاشقترین دلدادهٔ «قالـو بلا» دیدم تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنیآدم» که سـیـمای تو را آئـیـنـهٔ ایـزدنـما دیـدم تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء» تو را در کـشتی نـوح پیـمبر نا خدا دیدم اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل تو را هم عهد و پیـمان با تمام انبیا دیدم سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگینبخشی تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهانآرا تو را پـروانهٔ پیغـمبر از غـار حرا دیدم به جولانگاه احزاب و نبرد خندق و خیبر به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر تو را در بینهایت، در کجا در ناکجا دیدم چه میدیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت خلیل بتشکن را روی دوش مصطفی دیدم «و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که میخواندم تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم سـراغ آیـهٔ «اَلـیَـوم اَکـمـلـتُ لکُم» رفتم تمـام آیـه را وصف عـلی مرتضی دیدم شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی! چه گویم من که روی دست پیغمبر چهها دیدم تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک» شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی» تَجَـسُّم کردم آری، تا جـمال کـبـریا دیدم تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن» تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن» تو را در یای «یاسن» ترجمان طا و ها دیدم تو را در «قُل کَفی بِاالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون» تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم نه تنها هست اوج رفعتت در «قاف و القرآن» تو را در سورهٔ وَالشَّمس و طور و وَالضُّحی دیدم تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش کـنار زاغـههای شهـر کـوفه بارها دیدم نوازش از تو میدیدند فرزندان شاهد هم تو را با گوهر اشک یتـیـمان آشنـا دیدم به مسکین و یتیم از بس محبّت کردی و احسان تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم چه میدیدم خدا را در سکوت محض نخلستان تو را هر نیمهشب، در گریههای بیصدا دیدم شبی که شمع بیتالمال را خاموش میکردی تو را با بیریایی، خفته روی بوریا دیدم چو راز غربت خود را به گوش چاه میگفتی چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم اگر نامردمان دست تو را بستند، آنها را اسیر پنجـۀ تـقـدیر، در «تَـبَّت یَدا» دیدم در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم شهادتنامهٔ «فُزتُ وَ رَبَ الکَعبه» را دیدم پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هرشب تو را در جوهر خون شهـیدان خدا دیدم تو را یاریگر خون خدا، با عترت یاسین تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم تو را در آسمان نیلگـون ظهـر عاشورا تو را در سایهروشنهای شام و کربلا دیدم شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان تو را دلسوخته در شعلهزار خیمهها دیدم اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم تو را با کاروان اهلبیت وحی در غربت تو را در حیرت از خورشید در تشت طلا دیدم کسی از آستانت دست خالی برنمیگردد که در آئـیـنـهٔ آئـین تو مهـر و وفـا دیـدم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
الا ای آنکه نامت مشتق از نام خدا باشد نبی را جانشین هستی و نامت مرتضا باشد کسی درک مقامت را ندارد، بسکه والایی کسی نشناخت جاهت را، که شأنت ماورا باشد نه تنها ما که عالم ریزهخوار سفرهات باشد کریمان، سائلان گوشهچشمی از شما باشد ولای تو بود رمز نجات از آتش دوزخ عمل هرچند خالص، بیولایت بیبها باشد دخـیل گـنـبد زردت دل بیـمـار میباشد حریم قدسیات ما را چنان دارالشفا باشد یقین دارم که هر کس در حریمت بار بگشاید نگفته حاجتش را با شما، حاجتروا باشد به درد درمندان دو عـالم ای مسـیحا دم خدا داند که ذکر نام تو همچون دوا باشد تو ای آئـیـنـۀ ایـزد، عـلـی عـالـی اعـلا صفاتت جلـوۀ اوصاف حی کـبریا باشد شب معراج پیغمبر، قسم بر قاب قوسینش خدا هم با پیمبر با صدایت همصدا باشد ز بسکه وصف تو پُر کرده پهنای دو گیتی را که با احـوال تو بیگـانه حتی، آشنا باشد تو ای مولود کعبه، کعبه را تو روح توحیدی تویی قبله، که رویت قبله را قبلهنما باشد نه در روز غدیر خم که از روز ازل، آقا امیرالمومنین بودی واین منصب تو را باشد گواه غربت جانسوز تو چاه هست و نخلستان نوای غـربتت پیـچـبده در کـربـبلا باشد
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در فتح قلعه خیبر
شير میچرخيد با شمشير در ميدان عشق هر سر بیعشق را میريخت اين طوفان عشق ای که خود را پيش شمشير دو دم آوردهای هر چه سر آورده باشی باز کم آوردهای تیغ اگر این است آن بازیچه در دست تو چیست؟ کاش میفهمیدی ای مرحب! هماورد تو کیست؟ واقعاً با شیر حق جنگیدن از خوش باوریست پهلوان! گویی حواست نیست! این آقا علیست ذوالفقار است این که میچرخد علی گویان و مست چون نباشد مست؟ چون میگیردش حیدر به دست بس که در دست علی گشته است مجنون ذوالفقار گاه چرخی هم اضافی میزند بر گرد یار بیدلیل این تیغِ عاشق، همدل زهرا نگشت هیچ یاری این قدر دورِ سر مولا نگشت غیر زهرا هیچکس در گردش لیل و نهار دور مولایش نگشت اینقدر الاّ ذوالفـقار دستِ حق در چارچوب و بستِ در، انداخت چنگ گفت: یا زهرا و در را کند، از جا، بیدرنگ در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت قلعۀ بیدر علی گویان و خیبر در سکوت گاه لشکر، دست حیدر را تماشا میکنند گاه آن دیـوارِ بیدر را تـمـاشا میکـنـند بَه! به این مولا و در را در هوا چرخاندنش قلعهها مسحور آن «اِنّا فَتَحنا» خواندنش قلعهها حیران شدند و خیبریها، حیدری یافـتـند آنجـا درِ تـوحـید را، در بیدری
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در فتح قلعه خیبر
هر آن مجنون که مُهر مِهر حیدر خورده تقدیرش نخ چادر نماز حضرت زهراست زنجیرش فرستاده کتابی را در آن مدح علی گوید خدا با إِنَّما و هَل أتیٰ و تین و تطهیرش به حکم "لافتی إلا علی..." دیگر جهان هرگز نه میبیند شبیهش را، نه حتی مثل شمشیرش فقط با نان جو سر کرد آنکه فتح خیبر کرد کجا آن قوت و این قوّت، ملائک مات تکبیرش دعا بر جان مادر میکند هرکس مُحب اوست رسید از دامن مادر به قلب طفل تأثیرش چنان از نام او مستم، گرفته یاء آن دستم علی نامش چنین کرده، چه خواهد کرد تصویرش کند صید دل این صیاد قابل با شمایل هم که خالش دانه، مو لشکر، کمان ابرو، مژه تیرش برای کوی او رفتن، گرسنه مانده ترجیحاً به جز او را نمیخواهد گدای چشم و دل سیرش علی هرجا رود بالا، شود حجّت تمام آنجا چه باشد شیر میدان و چه باشد طفل بیشیرش
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در فتح قلعه خیبر
عـلی شبـیه کسی نیست جز خداوندش همان خدا که نبودهست و نیست مانندش کسی که حبل خدا بوده، هست و خواهد بود کسی که هر چه شود با خداست پیوندش کسی که قـبلهنـما رو به او توقـف کرد کسی که «فزت و رب العلیست» سوگندش تمام هستی عالم به روی دوش علیست مـدار چـرخـش افـلاک نیز سربـنـدش میان معـرکه هرگـز نـدیـد چـشم کسی که ذوالفـقـار کـند تکـیه بر کـمربنـدش خدا به دست علی نه، به «دست خود» روزی دری که مـانـع اسـلام بـود را کـنـدش »جمال وجه خدا واحد است» این یعنی: علیست اخم خدا و علیست لبخـندش
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در فتح قلعه خیبر
گـره کـور که در کـار پـیـمـبـر افـتـاد باز هم قـرعـه به نـام یل صفـدر افتاد وقتی از دور در قـلعـه تجـلّی میکرد یـاد آن دسـت یـدالـلـهـی حـیـدر افـتـاد با خودش گفت که این کار فقط کار علیست ناگهـان دلـهـره از سیـنۀ مضطـر افتاد مثل خواری شد و در چشم فراریها رفت تا عـلـم دسـت عـلـمـدار پـیـمبـر افـتاد طرف قلعه که میرفت خدا پشتش بود جـبـرئیل آمـد و زیر قـدمـش پَـر افتاد مرحـب آمد که شود سد ره خـیر ولی «هٰا عـلیٌ بَـشرٌ کـیفَ بَشر» شر افتاد تیغ ابروی علی خم شد و مرحب جان داد ده قدم مانده به شمشیر دو سر، سر افتاد با خدا رفت و دم «نَصرُ مِنَ اللّٰه» گرفت سـورۀ فـتـح به جـان در خـیـبـر افـتاد موقع کندن در بود که « یازهرا» گفت ناگهـان ترس عجـیـبی به دل در افتاد صاحب روز جزا داشت قیامت میکرد حَسَبُ الاَمرِ عـلی پرده ز محشر افتاد چارهای جز به درک رفتن و تسلیم نداشت هر که با خـشـم الـهـی عـلـی در افتاد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای رمـزِ بـه لــفّـافـۀ ایـن الـرجـبـیـون عاقل شدم آن روز که گشتم به تو مجنون زان روز که گفتم ز تو، هستم به تو مدیون صـد شکـر نـوشـتـند مرا از علـویّـون اکسیر تو بر خاک من آمیخت و زر شد در حوض دلم نقش تو افتاد و قمر شد از باب تراب، قطعۀ خاکی به من افتاد از طـینت پـاکـت گل پاکی به من افتاد از مضجـع تو شاخۀ تاکی به من افتاد در مکتب عشقت دل چاکی به من افتاد تا آتـش عـشقـت به دلـم کـارگـر افـتاد بر مـلـک دلـم دولـت پـایـنـدهتـر افـتاد منصور انا الحق زد و غافل ز وجودت ای حق مـسـلّم که معـمـاسـت حـدودت معنای صلاتی و نبی خوانده عـمودت تصـویـر خـداونـد جـهـان بـود نمودت محبوبتر از ذکر تو دیگر عملی نیست در هیچ غمی چاره به جز نادعلی نیست شک نیست که منظور ز خیرالعملی تو مـشـتـق شده از نـور خـدا در ازلی تو ای فـاتـح خـیـبـر همـه دانـنـد یَـلـی تو هر وصف بگویم ز شما هست، ولی تو مـعـروفتـرین قـسـمـت الـفـاظ اذانـی ای حضرت مـولا تو امیـر دو جهـانی والعصر که بیحبّ علی نیست هدایت ایـمان به خـدا بیمـددش نیست کـفایت ای آنکه تو مـیـزانـی و ایـمانی و آیت اسـلام بـنـا گـشـتـه بـه ارکــان ولایـت سوگند که مردم همه هستند لَفی خُـسر جز شیعۀ تو چون که خدا گفته تویی یُسر هرگز نتوان یافت کسی را به تو مانند دزدانِ لـقـب؛ واژۀ صـدیـق چـه دانـنـد فاروق تویی سلطهگران، مفت گرانند هرآنچـه که گـویـنـد به حالِ هـذیـانـنـد بدخواه تو در هر دو جهان از نظر افتاد «با آل عـلی هرکه در افتاد ور افتاد» هرچـند که آلـوده و بیعـذر و جـوابـم در روز جزا فرض که از اهل عـذابم بـر گـردنـم آویــخـتـه بـاشـنـد کــتــابـم میخـواست خـداونـد بپـرسد ز حـسابم بر مصحف من گرچه گنه بود و سزایش بـسـم اللهِ آن حُـبّ عـلی بـود و ولایش هرچند قلم مدح تو بنوشت و گهر سُفت تحریر علی لرزه به جانش زد و آشفت هندو و مسلمان و مسیحی ز علی گفت گـفـتند ولی وصف تو پایان نپـذیـرفت وقتی که علی وجه خداوند جهان است هرچند بگـویـند از او بـاز نـهان است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
مثـل بـذری که بـدون آب زائـل میشود بیولایت هم نماز و روزه باطل میشود شاهدْ «أکمَلتُ لَکُم» ناظرْ «حدیث منزلت» دین به حُب حـیدر کـرار کـامل میشود بیخردها فکر میکردند در وقت رکوع هر کس انگشتر ببخشد آیه نازل میشود از گِل حـیدر برای دوستـانش خرج شد لطف از او بوده اگر که، فیض حاصل میشود در عمارتخانهات شاه نجف! روح الامین در میان کفـشداریهاش شاغـل میشود گرد و خاک صحن تو الوات را عارف کند هر که دارد با تو حشر و نشر، واصل میشود مَرکبت هم در طریق وصل، صاحبدل بُود اسم دُل دُل با کمی تغییر دِل دِل میشود موجبات کسر شأنت نیست هم آغوشیام موج هم هر روز هم آغوش ساحل میشود دیدن روی خـدا کاریست ناممکن ولی دیدن روی خـدا در این شـمایل میشود
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
قـلم لال است اما مینویسم داستانش را من و مدح علی؟! حتی نمیبردم گمانش را گروهی باعلی مشغول و جمعی باعلی عاشق مسلمان جای خود دارد چه سازم هندوانش را علی را بیخدا اصلاً؛ خدا را بیعلی هرگز نه میخواهم چنینش را؛ نه میخواهم چنانش را نه تنها مجلس خود را بنا بر گفتۀ احمد مزین کرده با نـام عـلی شیعه اذانش را بهقربان وجودی که وجودم از وجود اوست چنان میخواهمش آری که هر موجود جانش را خدا فرموده قبل از خلقت عالم علی بودهاست و من اصلاً نمیفهمم مکانش را زمانش را بگویم فاش حیدر کیست ممسوس خداوند است زبانم تند میراند که میگیرم عنانش را همیشه از خودم میپرسم و هربار میمانم چگونه شکر باید کرد لطف بیکرانش را ضریحش که بهجای خود دلم آنقدرها تنگ است کسیکه یاعلی گفته است میبوسم دهانش را زمان خطبهخوانی او سخنران نه سخندانست که منـبر میبرد حظ شیوۀ فنّ بیانش را خدا خود را اگر مؤمن صدا کردهاست میخواهد که اینگـونه کند مدح امیر مؤمـنانش را قسیم نار والجنّه؛ علی؛ تنها علی بودهاست کسی که با یتیمان میکند تقسیم نانش را بهقدر نان جو از ملک این دنیا نمیخواهد نخواهد بست زنجیری به دنیا؛ بازوانش را خدا آغاز خلقت یاعلی گفتاست پس حتماً به پایان میبرد با "یاعلی" کار جهانش را
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ذکـر تــوسـل هـمـۀ انــبـیـا عـلـیسـت دست خدا و گوش و زبان خدا علیست وابسته است گردش هفت آسمان به او بعد از خـدای اول بی انـتـهـا عـلیست چشم تمام خلق قـیامت به دست اوست زیرا فـقـط مـقـسِّم روز جـزا علیست در های و هوی سخت تمامی غزوهها روی لبِ رسول خـداونـد یا عـلـیست آن یک نفس که میرسد الطاف قدسیاش بر کلِّ "ما سِوا" نفس مرتضی علیست ما را چه هول لحظه مرگ است بیگمان تا قبض روح شیعـۀ دلداده با علیست صدها خلیفه یک نخ کفـشش نمیشوند "لا" بودهاند آن دو و نون لـنا علیست ما را به آن فراری از جنگها چه کار شکر خدا که رهـبر میدان ما علیست فردا که روز بیکـسیِ دشمن علیست فریاد قلب خستۀ ما یک صدا علیست
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
تداعی میکند ابروی او نازک خیالی را منظّم میکند گـیسوی او آشفـته حالی را تجلّی کرد و از یک جلوهاش عالم پدید آمد خدا از روی و مویش ساخت ایام و لیالی را نجفرفته چه داند حال ما دور از نجفها را چه داند اهل دریا، حسّ و حال خشکسالی را؟! به گریه می توان ره یافت تا دریای لطف او به گریه جلب میسازد گدا لطف موالی را به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را خجالت از عبادت بیشتر مقـبول میافتد به جای فعل از ما میخرد این انفعالی را به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم سلیمان نیز از صحن علی بُردهست قالی را اگر ساقی تو باشی، جان فدای جام میسازم که در جنّت نخواهم یافت حتی این زلالی را علی و عالی و اعلی، یدالله ست و عین الله که معنا میدهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟! برای گفتن از وصفت زبان شاعران لال است تقبل کن ز لطف، از ما همین اشعار لالی را
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
آمـدم باز کـنـم چـشـم پُـر از بـاران را و به عطر نجـف آغـشته نمایم جان را آمدم در طلب سورۀ والشمس و ضحی یک دل سیـر تمـاشا کـنم این ایوان را آدم و نـوح و محـمـد به حـرم آمـدهانـد تا به الگوی عـلی شرح دهند انسان را آیه آیه همه جا مدح عـلی میخـوانـدند ای دل غـافـل من باز بخـوان قرآن را أَفَــمَـنْ كَـانَ عَــلَـىٰ بَـيِّــنَــةٍ مِـنْ رَبِّــهِ؟ جز علی کیست که روشن کند این برهان را خواسـتم شـمّهای از رزم عـلی بنویسم نتـوانم که به تصویـر کـشم طـوفان را او که از بدر و اُحد، خیبر و خندق آمد تا به شمشیر دودم مسخ کند شیطان را شاخـص عـدل الـهی بُـوَد و میسنجـند به تـرازوی مسـاوات عـلی، میزان را آنچه گـفـتیم فقط قـطرهای از دریـا بود من که نشناخـتم آن وسعت بیپایـان را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دفتر وصف تو یک عمر روایت دارد بـردن نـام تـو هم حـکـم عـبـادت دارد در مـقـام تو هـمین نـکـته کـفایت دارد که خدا نیز به نام تو عنایت دارد عنایت حالمان خوب نبوده است ولی خوب شدیم تا که خواندیم کمی نادعلی خوب شدیم کوهی از عـشق نه، اما پر کاهی دارد سـیـنـهای کز غـم دوری تو آهـی دارد نـوکـر شاه نجـف منـصب شاهی دارد دل مـا نـیـز بـه ایـوان تـو راهـی دارد مـا گـرفـتـار تو هـسـتـیـم ولـی آبـادیـم پــای ایــوان طـلای نـجـفـت افــتـادیـم مـا که هـستـیـم گـدای تو و فـرزندانت پشت ما هـست دعـای تو و فـرزندانت مـقـصد مـاست خـدای تو و فـرزندانت جـان عـالـم به فـدای تـو و فـرزنـدانت ای دو عـالم نخی از تار عـبایت حیدر خـلق عـالـم همه محـتاج دعـایت حیدر ما که هـستـیم فـقـط بنـدۀ سلطان نجف اعـتکـاف دل ما هـست به ایوان نجـف زنده شد خاک زمین با نم بـاران نجف حسرت ماست فقط آب نجف نان نجف ما خـدا را وسط صحـن تو پـیدا کردیم چِقَدَر در حرمت گریه به زهرا کردیم از نفسهای تو هر لحظه دعا میریزد از قنوت سحـرت عـطر خـدا میریزد از قـدمهـای تو هم گـرد شـفـا میریزد از دو دسـت کـرمـت آب بـقا میریـزد بسکه اوصاف تو هم جلوۀ پیغمبر داشت جبرئیل آب وضویت به تبرک برداشت شاه، همسفـرۀ پیران و فـقـیران بشود؟ مـرکـب بـازی اولاد شـهـیـدان بـشود؟ رازق نـیـمـهشب خوان یتـیـمان بشود؟ این فـقـط با هـنر دست کـریـمان بشود عالمی مست از این شیوۀ سلطانی توست ما همه مور و جهان ملک سلیمانی توست قنبرت باشم اگر ملک سلیمانم چیست؟ نوکرت باشم اگر بوذر و سلمانم چیست؟ غیر نام تو مگر ذکر فـراوانم چیست؟ غیر این عشق مگر برکت ایمانم چیست؟ تـا ابـد ذکـر لـب ایـن دل آگـاهـم بـاش اشــهــد اَنَّ عَـــلــیًّ ولــی الله ام بــاش غیر تو کیست کسی جان پیـمـبر بشود یا که با حـضـرت صدیـقه برابر بشود یا که نامش هـمهجا زینت مـنـبر بشود ابداً هیچ کـسی حـضرت حـیـدر بـشود تو فـقـط آمـدهای سـاقـی کـوثـر بـاشـی زامر حق جانـشـین بعـد پـیـمـبر بـاشی قصد اگر وصل تو، هجران وطن میچسبد گرچه شیرینی اسمت به دهن میچسبد ذکر این جمله به دلها عملاً میچسبد: بعد نـام تو فـقـط ذکر حـسن میچـسـبد بعد از این قافیه حیران حسن خواهد شد عین ایـوان تو ایـوان حـسن خواهد شد حـرم و گـنـبـد و بـاران! چقدر رویایی گـوشـۀ خـلـوت ایـوان! چقـدر رویـایی وسط صحن، چـراغـان! چقدر رویایی گـفـتن ذکر حسن جان! چـقدر رویـایی میرسد آنکه امید تو و من خواهد بود او هـمان بانی ایوان حـسن خواهد بود
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
شـده کـارم پــیــاپـی و مــادام ذکــر یـا ذالـجـلال والاکــرام طـلـب عــفــو دارم ایـن ایــام مِـن جـمـیـع الـذنـوبِ والآثـام یا من أرجوه، عشق حیدر را واصرف از اعتقاد من شر را أعـطـنی کـلَّ خـیر، کـوثر را أعطنی جرعه جرعه ساقی! جام گر غـریـبم، گر آشـنـا هـسـتم گـر اسـیـرم، اگـر گـدا هـسـتم از یـتـیـمان مـرتـضی هـسـتم کیست غیر از علی ابو الایتام بیعلی در گلـو فغـانی نیست در گـلوی منـاره جانی نیست بیعـلی هـیچ جا اذانی نیست گو صـداهـا رهـا شود بر بـام أشـهــدُ أنَّ از عـــلــی دیــنــم چـون عـلـی دیـدهام خـدابـیـنم أشــهــدُ أنَّ حـــیــدر آئــیــنــم أشـهــدُ أنَّ مـرتـضـی اســلام در جزا بیعلی عبوری نیست بیعلی شادی و سروری نیست تا نخواهد شراب و حوری نیست بیعـلی جـنّـت است بیإِنعـام هستِ حیدر به هستِ فاطمه است تا علی پای بست فاطمه است نار و جنّت به دست فاطمه است او نـخـواهـد نـمـیکـنـد اقــدام
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
گرچه دریای فضیلتهای تو محدود نیست عفو کن توصیف ما آنسان که حقّش بود نیست عشق یعنی جانمان خورده ست با نامت گره جز تولّی و تبرّی رمز تار و پود نیست ذکر تسبیح سلاطین جهان یا مرتضیست هیچ شاهی جز علی از دید ما مقصود نیست تو ببخشی یا نبخشی همچنان پشت دریم ما گـدای دیدنت هستیم بحث جود نیست فضل تو بر جملۀ پیغمبران ثابت شده است زادگاه هـیچ یک از انبـیا مسجود نیست ای مـؤذن دل بـبـر بـا بـردن نـام عـلـی نعمتی که در صدای حضرت داوود نیست مثل ابـراهـیم در آتـش صدایت میزنـیم سوختن را حاصلی جز بوی خوش از عود نیست سوختیم از عشق و پر زد سوی کویت روح ما چشم ظاهر بین نمیدانست اینها دود نیست «نزِّلونی» گفتی و در کار افکندی گره عقل ما را قدرت تشخیصت از معبود نیست گرچه ناچیزم ولی با خود نگه دارم ز لطف در فروش جنس بیمقدار قطعاً سود نیست دل به دریـا میزنـم دریا مـریـدان توأند خیری از این عاقبت بهتر برای رود نیست بس که شیرین است دیدار تو در پایان عمر مرگ در بدو تـولد هم برایم زود نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اعوذ بالنجف من شرّ شیطان رجیم امشب به نام دوست، بسم الله الرحمن الرحیم امشب سلام ای نقطۀ زیبای تحت باى بسم الله سلام از جانب سائل به آقاى کریم امشب خدا را شکر رب العالمین را روز محشر هم بهشت و نار را مولا تویى تنها قسیم، امشب به من اعطا کن انعمت علیهم روى ماهت را بیا بشکاف دریاى غمم را اى کلیم امشب صراط المستقیمى و به حکم اهدنا ما هم به سمت دستهاى تو به مقصد میرسیم امشب بیا دورم کن از دنیا والضالین و اصحابش بحق فاطر و عالى و احسان القدیم امشب
: امتیاز
|